-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تشنه وصل ترا بیتو اگر خواب آمد هیچ شک نیست که در دیده او آب آبد
2 هرکس آن بخت ندارد که سوی آب حیات برود همچو خضر تشنه و سیراب آبد
3 پرده از روی برانداز که هر سوختهای همچو پروانه سوی شمع جهانتاب آید
4 زاهد شهر چو بیند خم ابروی ترا بعد ازین مست چو چشم تو به محراب آید
5 هست دریوزه ما وصل تو و هر نفسی بر درت عاشق بیچاره بدین باب آبد
6 تا کی از حسرت لعل لبت ای مردم چشم اشک من زرد به رخساره چو سیماب آید
7 هست از شوق لبت این همه گفتار کمال طوطی آری به حدیث از شکر ناب آید