دو هفته خوش و شاد از اسدی توسی گرشاسپ‌نامه 54

اسدی توسی

آثار اسدی توسی

اسدی توسی

دو هفته خوش و شاد بگذاشتند

1 دو هفته خوش و شاد بگذاشتند وز آن جا سپه باز برگاشتند

2 رسیدند نزد جزیری فراز همه خار و خاره نشیب و فراز

3 ز هر سو درو مار چون خیل مور زمین شوره ، آبش همه تلخ و شور

4 در آن شوره خرّم یکی گلستان گلش هر یک از نیکوی دلستان

5 تو گفتی که رضوان ز باغ بهشت ز هر گل کجا یافت آن جا بکشت

6 در آن گلستان چشمه ای روشن آب خوش آبی به بویندگی چون گلاب

7 به گرد سپهدار مهراج گفت که این چشمه دارد شگفتی نهفت

8 بفرمود تا چادری پیش اوی ببردند پُر ز آن گل مشکبوی

9 کشیدند از افراز آن چشمه باز همان گه زد آن چشمه جوش از فراز

10 ز جوشش سبک آتشی بر فروخت بسوزید گل پاک و ، چادر نسوخت

11 سپهدار از آن کار پرسید چند که هست ایزدی یا طلسمست و بند

12 بدو گفت مهراج کاندر جهان نداند درستی کسی این نهان

13 کز آب آتش از چه فروزد همی رهد چادر و گل بسوزد همی

14 بدان چشمه ژرف هم در شتاب شدند آشنا بر کسان زیر آب

15 بگشتند و جستند هر سو پدید کس از روی نیرنگ چیزی ندید

عکس نوشته
کامنت
comment