1 خرد اندر سر هر کس نهادند تنم چون دیگران از خاک و خون است
2 ولی این راز کس جز من نداند ضمیر خاک و خونم بیچگون است
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سوز سخن ز نالهٔ مستانهٔ دل است این شمع را فروغ ز پروانهٔ دل است
2 مشت گلیم و ذوق فغانی نداشتیم غوغای ما ز گردش پیمانهٔ دل است
1 پیکر هستی ز آثار خودی است هر چه می بینی ز اسرار خودی است
2 خویشتن را چون خودی بیدار کرد آشکارا عالم پندار کرد
1 ای چو جان اندر وجود عالمی جان ما باشی و از ما می رمی
2 نغمه از فیض تو در عود حیات موت در راه تو محسود حیات
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **