-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کوی می فروشان، گردم ز بینوایی در دست جام خالی، چون کاسه ی گدایی
2 در صبح از سفیدی چون شیر می نماید مستان ز دختر رز، سازند مومیایی
3 در کوی بی وفایان دانی سرشک من چیست چون پیش اهل کوفه، تسبیح کربلایی
4 کو آن که در اشارت با من ترا هر انگشت پیچیده نامه ای بود از کاغذ حنایی
5 چشم و دل و زبانی داری، که کس مبیناد! ای همچو گل سراپا سامان بی وفایی
6 آن گل سلیم آخر نامهربان برآمد خوش آن که بود با او آغاز آشنایی