کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

می برند از تو جفا بی سرو سامانی از کمال خجندی غزل 524

غزل 524 ام از 1252 غزلیات

می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند

1 می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند چند ریزی به خطا خون مسلمانی چند

2 کشور حس بتان کرد پریشان سر زلف که نخوردند غم حال پریشانی چند

3 رفته پیکان تو در سینه و خون آمده گیر خود چه آید ز دل و دیده گریانی چند

4 از رخ آویختهای هر طرفی زلف بخم تا بری گوی دلی چنه به چوگانی چند

5 بی منت رفتنه گلزار چه دامن گیرست پاره گیر ای گل نورست گریبانی چند

6 زاهدان فایده عشق ندانند که چیست نکند فایده این نکته نادانی چند

7 می کشیدی ز جگر تیر تو یک روزی کمال بافت در آتش دل تافته پیکانی چند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند

شاعر شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند چه کسی است ؟

شاعر شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند کمال خجندی می باشد.

شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند چیست ؟

قالب شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند غزل است

مضمون اصلی شعر می برند از تو جفا بی سرو سامانی چند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی