1 گویند که چیست حاصل تو ای بیحاصل ز زندگانی
2 گویم خطکی و بیتکی چند از نعمتهای این جهانی
3 خطی نه چنین چنانکه باید بیتی نه چنان چنانکه دانی
1 دلا در عاشقی جانی زیانگیر وگرنه جای بازی نیست جانگیر
2 جهان عاشقی پایان ندارد اگر جانت همی باید جهانگیر
1 امید وصل تو کاری درازست امید الحق نشیبی بیفرازست
2 طمع را بر تو دندان گرچه کندست تمنا را زبان باری درازست
1 خه از کجات پرسم چونست روزگارت ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
2 در آرزوی رویت دور از سعادت تو پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت