1 در میکده مست از می نابم کردند سرمست ز جرعهٔ شرابم کردند
2 ای دوست به چشمهای مست تو قسم جامی دو سه دادند و خرابم کردند
1 بر دلم صدهزار نیشترست بلکه از صدهزار بیشترست
2 شرح یک ماجرا ز دردسرم موجب صدهزار درد سرست
1 دو قلاع کفرند با هم مصاحب یکی تیغ خسرو یکیکلک صاحب
2 یکی خرمن ظلم را برق خاطف یکیکشتهٔ عدل را مزن ساکب
1 هست از دو کعبه امروز دین خدای خرسند کز فر آن دو کعبه است شاخ هدی برومند
2 آنکعبه صدر ملت این کعبه پشت دولت آن را به شرع پیمان ، این را به عدل پیوند