پسر معلمی را گفتند: چه بلا احمقی! گفت: اگر من احمق نبودمی ولدالزنا بودمی! ,
2 عیب مادر بود ار فرزندی خلق و خویش نه به وفق پدر است
3 گوش استر که دراز است گواست کش نه اسب است پدر بلکه خر است
1 می پرستی رو به راه توبه کرد وز گنه جا در پناه توبه کرد
2 یافت از توبه مقامات بلند وآمدش صید ولایت در کمند
1 بود در جود و سخا دریا کفی بل کش از بحر عطا دریا کفی
2 پر شدی از فیض آن ابر کرم عرصه گیتی ز دینار و درم
1 باشد اندر دار و گیر روز و شب عاشق بیچاره را حالی عجب
2 هر چه از تیر بلا بر وی رسد از کمان چرخ پی در پی رسد