1 گویند کرا گرفتی از عالم دوست گویم چه که هر چه هست در عالم اوست
2 او هست و جز او نیست بعالم جز نیست او مغز و جهان نیست سراسر جز پوست
1 هر کرا دل با خدای مطلق است ناخدا موج است و دریا زورق است
2 غرقه در دریا همی جوید کنار چون کند آن کو بخود مستغرق است
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد