1 گویند بهر درد بود صابر مرد تا کی خورم اندوه و غم و حسرت و درد
2 تا کی ز فراق دوست فریاد کنم در فرقت دوست صبر نتوانم کرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چون عروسی جلوه گر شد باغ و ابرش جلوه گر بر نگارش هر زمان رنگی بیفزاید دگر
2 از بنفشه مر ز او چون شانده بر زنگار نیل از شکوفه شاخ او چون هشته بر مینا گهر
1 عشق دارد هر کسی را مستمند و خوار و زار خوار باد آنکس که دارد عشق خوار
2 چون گرفتار آمد اندر عشق هاروت از فلک در چه بابل شد آوخته بتار موی یار
1 هم مساعد یار دارم هم مساعد روزگار بخت با من سازگار و یار با من سازگار
2 لیکن از گفتار بدگویان من دور است دوست لیکن از کردار بدخواهان ز من فرداست یار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **