- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گفتند که صحبت بزرگان از رنج نیاز وا رهاند
2 روزی دو بخدمت ایستادن عمری بمراد دل رساند
3 سرمایه عمر میدهد نقد پس وعده نسیه میستاند
4 اول همه زحمتست باری تا چون بود آخرش که داند
5 چون نیک و بد سپهر گردان پیوسته بیک صفت نماند
6 به زان نبود که مرد عاقل چون ابن یمین اگر تواند
7 گرد هوس جهان فانی از دامن دل فرو نشاند
8 پیوسته ز مصحف ارادت جز آیت عافیت نخواند
9 تا هست بهوش می کند نوش جامی که قضاش میچشاند