لب خندان به تو ای غنچه از جویای تبریزی غزل 667

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدند

1 لب خندان به تو ای غنچه دهن بخشیدند چشم گریان و دل خسته به من بخشیدند

2 زآشنایی سخن شر کن ای دل که ترا همه دادند اگر درد سخن بخشیدند

3 آب و رنگی که فزون زان لب و دندان آمد به یمن قدری و قدری به عدن بخشیدند

4 تا برد زخم دل غنچهٔ گل لذت درد نمک ناله به مرغان چمن بخشیدند

5 بیش شد حلقهٔ زنجیر گرفتاری ما زان دو چشمی که به آهوی ختن بخشیدند

6 هر قدر در سر آن زلف پریشانی بود همه را جمع نمودند و بمن بخشیدند

7 دولت یاد بناگوش و قدی یافت دلم گرچه جویا بهمن سرو و سمن بخشیدند

عکس نوشته
کامنت
comment