جان ما را در ازل دادند از اسیری لاهیجی غزل 169

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

جان ما را در ازل دادند با عشق امتزاج

1 جان ما را در ازل دادند با عشق امتزاج دایما سودای عشق اوست زانم در مزاج

2 گشته ام سودایی عشق رخ و زلف حبیب جز می لعلش ندانم درد سودا را علاج

3 عقل را بگذار و در بازار عشق آنگه درآ کین متاع عقل را آنجا نمی بینم رواج

4 هرکه ره یابد بملک فقر و گنج نیستی رفت بیرون از سرش سودای مال و تخت و تاج

5 از دماغ زاهدان فکر ریا هرگز نرفت کی توان از چوب خشک کج برون برد اعوجاج

6 ذوق سرمعرفت زاهد ندارد زین سبب از جهالت باشدش با عارفان دایم لجاج

7 تا مسلم شد اسیری بر تو تخت ملک عشق می‌دهندت بی‌حرج شاهان همه باج و خراج

عکس نوشته
کامنت
comment