جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

مژده دادند دلم را که از جهان ملک خاتون غزل 594

غزل 594 ام از 1809 غزلیات

مژده دادند دلم را که دلا یار آمد

1 مژده دادند دلم را که دلا یار آمد غم مخور ای دل غمدیده که غمخوار آمد

2 زآب چشم تو که سرچشمه حیوان ارزد میوه شاخ شب وصل تو در بار آمد

3 گفتم آخر دل بیچاره هجران دیده ناله و آه سحرگاه تو در کار آمد

4 از گلستان وصال تو نگارا به چه روی زان نصیب من دلداده همه خار آمد

5 دل به بوی شب وصل توبه کویت بگذشت در سر زلف تو ناگاه گرفتار آمد

6 بی تکلّف به چمن سرو چمان از قد تست از قد افتاد چو قدّ تو به رفتار آمد

7 طوطیان لال شدستند و مکرر شده قند تا لب لعل تو در خنده و گرفتار آمد

8 سخن تلخ تو جانا چو شکر نوشیدم گر صدم تلخی از آن لعل شکربار آمد

9 قسمم خاک کف پای تو کاندر غم هجر دلم از جان جهان یک سره بیزار آمد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد

شاعر شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد چه کسی است ؟

شاعر شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد جهان ملک خاتون می باشد.

شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد چیست ؟

قالب شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد غزل است

مضمون اصلی شعر مژده دادند دلم را که دلا یار آمد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر