1 هر چه موجودست آنرا یافتند اهل حکمت منحصر در ده مقال
2 جوهر و کیف و کم و این و متی وضع و ملک و نسبت و فعل و انفعال
3 و آنچه خارج زینمقولات اوفتد تنک بینم عقل را در وی مجال
4 پس هر آن موجود کاندر وی خرد هست حیران نیست الا ذوالجلال
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 موسم پیری رسید ایدل جوانی ترک گیر ز آنکه نالایق بود کار جوان از مرد پیر
2 هر چه آن در تیرگی شام دستت میدهد می نشاید کرد چون روشن شود صبح منیر
1 هر چند مدتی شدم از روی اضطرار دور از جناب حضرت میمون شهریار
2 شاه جهان پناه که بر تخت خسروی یک تا جور ندید چو او چشم روزگار
1 الوداع ایدل که ما زینجا سفر خواهیم کرد منزل اصلی خود جای دگر خواهیم کرد
2 هست دنیا در حقیقت رود عقبی را پلی ما مسافر بیگمان زین پل گذر خواهیم کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به