-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غرق دریای گنه کردند مغفورم هنوز صد شکست از دار خوردم لیک منصورم هنوز
2 رفتم از دل ها ولیکن در زبان ها مانده ام همچو عنقا گم شدم از چشم و مذکورم هنوز
3 با وجود آن که صبح صادق از من می دمد چون شب قدر از نظرها باز مستورم هنوز
4 خورده بودم از شراب عشق جامی در الست محتسب بیرون میا با من که معذورم هنوز
5 شادی روز وصال او کی از سر می رود هجر شب ها با غمم پرورد و مسرورم هنوز
6 گفت موسی راز چندی و مطالب شد تمام گفتگوی عشق دارد بر سر طورم هنوز
7 چشم دل هرگز نگردد سیر از چشم بتان کاوشی دارد به مژگان زخم ناصورم هنوز
8 با وجود آن که در زنجیر زلفم کرده اند صد بیابان من ز عقل ذوفنون دورم هنوز
9 روزگار پرستم هرگز فراموشم نکرد هر کجا دردی سعیدا هست منظورم هنوز