- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می کنند احباب بی معنی مکدر سینه را عکس طوطی سبزهٔ زنگار بس آیینه را
2 دیدنت از غم بپردازد دل بی کینه را روی خندانت کند صیقل گری آیینه را
3 طاقت یکدم خمارم نیست یا پیر مغان از قطار هفته بیرون کن شب آدینه را
4 هرزه خرج گوهر رنگین معنی نیستم از خموشی قفل بر در می نهم گنجینه را
5 رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
6 یاد پیچ و تاب زلفش کی رود از خاطرم جوهر آیینه گردیداین دل بی کینه را
7 با چنین ضعفی که شد پیراهن تن بار او چون توان برداشت جویا خرقهٔ پشمینه را