- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
جوادی را پرسیدند که از آنچه به محتاجان می دهی و بر سایلان می ریزی هیچ در باطن خود رعونتی و بر فقیران بار منتی باز می یابی؟ گفت: هیهات! حکم من در کوشش و بخشش حکم آن کفلیز است که در دست طباخ است، اگر چه طباخ می دهد بر کفلیز می گذرد اما کفلیز به خود گمان دهندگی نمی برد. ,
2 گر چه روزی از کف خواجه ست روزی ده خداست بر سر روزی خوران خوش نیست زو منت نهی
3 نیست او جز کاسه و کفلیز دیگ رزق را به که باشد کاسه و کفلیز از منت تهی