1 بسکه سرگرم حجت خویشند غافلند از خدا اولوالالباب
2 ای خوشا حال عارفی که ز شوق همچو دیوانه بر درد جلباب
1 نهر چون نیرگ سازد چرخ چون دستانکند مغز را آشفته سازد عقل را حیران کند
2 آن کلاه نامرادی بر سر دانا نهد این قبای کامرانی در بر نادان کند
1 گسترد بهار در زمین دیبا چون چهر نگار شد چمن زیبا
2 آثار پدید آب شد پنهان اسرار نهان خاک شد پیدا
1 در همایون ساعتی فرخنده چون عهد شباب در بهین روزی چو روز وصل خوبان دیریاب
2 در مبارکتر دمیکز اتصالات سعود تا ابد در عرصهٔ گیتی نبینی انقلاب