این زخم های کاری، بر مغز از عرفی شیرازی غزل 420

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

این زخم های کاری، بر مغز جان مبارک

1 این زخم های کاری، بر مغز جان مبارک عید شهادت ما، بر دوستان مبارک

2 دینم به عشوه ای رفت، باز آمدن مبادش ناموس هم عنان یافت، بر دودمان مبارک

3 اینک فنا به بالین، افسانه گو در آمد ای چشم ناغنوده، خواب گران مبارک

4 گویند کفر زلفش، بر دین زند شبیخون بر گوش دین فروشان، این داستان مبارک

5 بر ما خجسته بادا، دوزخ فروزی عشق طوبی و حور و کوثر، بر این و آن مبارک

6 ای خلوت محبت، عذرت چگونه خواهم تشویش بوسهٔ تو، بر آستان مبارک

7 آمد نیسم شوقی، گل های درد بشکفت این نو بهار لذت، بر باغ جان مبارک

8 عرفی در آتش دل، می جوشی و خموشی داغ نهان مخلد، قفل زبان مبارک

عکس نوشته
کامنت
comment