- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این نکویان که بلای دل اهل نظرند دشمن جان و دل و از دل و جان خوبترند
2 عاشقان را نتوان داد دل غمزده داد ورنه خوبان نه ستم پیشه مه بیداد گرند
3 پاک کن دل زهر آلایش و آنگه بدر آی که مقیمان در میکده صاحبنظرند
4 پای بر فرق جهان سر بکف پای حبیب تا نگویی تو که این طایفه بی پاو سرند
5 غم کاریت بباید که در آن شادی اوست ورنه شادی و غم کار جهان در گذرند
6 خط بگرد رخش آید بشبیخون روزی عاشقان بی خبر از فتنه ی دور قمرند
7 من و باد سحر از بوی تو سر گشته همین یا همه شیفتگان تو چنین در بدرند
8 غارت آورد بر افواج خزان خیل بهار بلبلان نغمه سرا زآیت فتح و ظفرند
9 آب در جنبش و تبدیل و تو خود پنداری عکس سرو و گل نسرین و چمن ره سپرند
10 خبر از هستی خود خلق چه جویند نشاط آب و آیینه نه در خورد خبر از صورند
11 باغ در سایه ی سرو سهی و دولت و دین شاد در سایه ی شاهنشه خورشید فرند