- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این بزرگان که بنوخاستگان مشهورند نرسیدست بر ایشان ز کرم جز نامی
2 چون ندانند که انعام چه باشد بمثل نتوان داشت ازیشان طمع انعامی
3 هر یکی را که تو پاشنده قومش دانی بر سر دانه کشیدست بدستان دامی
4 تا نگویند که داد-ار شنود صد دشنام بمکافات یکی را ندهد دشنامی
5 دی یکی گفت که ای ابن یمین تا کی ازین عمر کردن تلف و وجه معاش از وامی
6 عرضه کن حال دل سوخته پیش همه شان گفتم این دیگ هوس را نپزد جز خامی