1 چندانک در آن لعل بدخشان نمکی است ظن می نبرد کسی که در کان نمکی است
2 تا بر لب او بوسه ندادم نشدم آگاه که در چشمهٔ حیوان نمکی است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 قومی هستند کز کله موزه کنند قومی همه عمر در سر روزه کنند
2 قومی دگرند ازین همه نادرتر هر شب به فلک روند و دریوزه کنند
1 تا هست به دستت از تصرّف میزان در عین خسارتی و در بحر گمان
2 تا خواری و عزلتت نگردد یکسان از اسب ریاضتت تو زین را مستان
1 خواهی که به سوی حضرتش یابی بار بردارم من از دل و جانت این بار
2 در راه طلب خاک کِه و مِه می باش شیخی و رئیسی و امیری بگذار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به