1 تا یک نفس از حیات باقیست مرا در سر هوس شراب و ساقیست مرا
2 کاری که من اختیار کردم این بود باقی همه کار اتفاقیست مرا
1 بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب
2 زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر ز گل نماند میان هوا و آب حجاب
1 بوالفرج را در این بنا که در آن اختلاف سخن فراوان گشت
2 سخنی چند معجب است که عقل بر وقوفش رسید و حیران گشت