- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به غیر از گریه عاشق در جهان کاری نمی دارد بلی ویرانه جز سیلاب معماری نمی دارد
2 به کف چیزی ندارم تا نثار مقدمت سازم که در راهت دل و جان قدر و مقداری نمی دارد
3 حلاوت نیست در گفتار آن شکرشکن طوطی که منظور نظر، آیینه رخساری نمی دارد
4 به هرکشور وفا را عمرها شد عرضه می دارم متاع بی بهای ما خریداری نمی دارد
5 سرم را همچو خاتم غیر زانو نیست بالینی گرفتار غم عشق تو غمخواری نمی دارد
6 به دست عشق می باشد، رگ جانهای معشوقان کدامین شاخ گل در پای خود خاری نمی دارد
7 نبخشد دل فروغی تیره روزی های بختم را سواد زلف او چون من شب تاری نمی دارد
8 سرم بادا حزین خاک در آن خانه پردازی که بر دوش کسی زآزادگی باری نمی دارد