کاری نیاید از خرد ذوفنون از جویای تبریزی غزل 69

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

کاری نیاید از خرد ذوفنون ما

1 کاری نیاید از خرد ذوفنون ما ما را بس است مرشد کامل جنون ما

2 سر در کنار دامن محشر نهاده است خوش دل ازین مباش که خوابیده خون ما

3 پیرا نه سر ز سرکشی نفس فارغیم خصم از شکست ما شده آخر زبون ما

4 مانند داغ لالهٔ نشکفته در چمن گردیده دود آه گره در درون ما

5 دل را کمال حسن برآشفتگی فزود دور خط است فصل بهار جنون ما

6 جویا سزد اگر به فلاطون زنیم طعن استاد ماست موسوی ذوفنون ما

عکس نوشته
کامنت
comment