مرا جز عشق تو کاری نباشد از جهان ملک خاتون غزل 578

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

مرا جز عشق تو کاری نباشد

1 مرا جز عشق تو کاری نباشد چو تو در عالم یاری نباشد

2 روا باشد که در ایوان وصلت من بیچاره را باری نباشد

3 ترا باشد به جای من همه کس مرا غیر از تو دلداری نباشد

4 به روز هجرت ای یار جفا جوی غم بسیار و غمخواری نباشد

5 مرا بارست بسیار از تو بر دل اگرچه از منت باری نباشد

6 اگر از لطف خوشم بنده خوانی مرا زان بندگی عاری نباشد

7 مگر روزی رسی فریاد جانم که از خاک من آثاری نباشد

8 شبی در خلوت وصل تو خواهم که جز من هیچ اغیاری نباشد

9 که تا حال جهان گویم به زاری چو از اغیار دیاری نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment