هیچت افتد که از حکیم نزاری قهستانی غزل 1226

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

هیچت افتد که به ما بر گذری

1 هیچت افتد که به ما بر گذری وز سرِ لطف به ما در نگری

2 می توانی که دلم دریابی بهترک زین غم کارم بخوری

3 چند خاموش توان بود و حمول هم شناعت مگر از حد ببری

4 دادِ مظلوم بده ظلم مکن تا نگویند که بی داد گری

5 رویِ آنم که ببخشایی نیست هر زمان بر سرِ رایِ دگری

6 دردلی حاضر و در جان ساکن ای که نزدیکی و دور از نظری

7 مستم آری چه کنم معذورم گر خطایی رود از بی خبری

8 بی دلم بی دل و مشکل باشد آفت بی دلی و منتظری

9 بیش مخروش نزاری از دل که تو خود جان به سلامت نبری

عکس نوشته
کامنت
comment