1 هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی یک ساعتی از راه جفا بر خیزی
2 با من بمراد دل دمی بنشینی یک ره ز سر گذشته ها برخیزی؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلم هر شب از عشق چندان بنالد که از آه او چرخ گردان بنالد
2 ندانم چه بیماریست این که جانم ننالد ز درد و ز درمان بنالد
1 روی از آن خوبتر تواند بود؟ هان بگوئید اگر تواند بود
2 آنچنان نازک و چنان شیرین لب نباشد، شکر تواند بود
1 تا که برگرد سبزه لاله برست در گمان می فتد که چون رخ تست
2 نام روی تو می برد لاله زان دهان را بمشک و باده بشست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به