1 نیست یک تن در همه روی زمین کو به نوعی از جهان فرسوده نیست
2 نیست بیغصه به گیتی هیچ کار در زمانه هیچ شخص آسوده نیست
3 رنده میباید چنانک آید ز پیش کار گیتی بر کسی پیموده نیست
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد