1 در پای دلت گر ز هوس خاری نیست با نیک و بد جهان ترا کاری نیست
2 تا چند در سرای معشوق زنی غیر از تو درین دیار دیاری نیست
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز