در این زمانه کسی نیست از جویای تبریزی غزل 683

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

در این زمانه کسی نیست رو به من خندد

1 در این زمانه کسی نیست رو به من خندد مگر به روی دلم چاک پیرهن خندد

2 چو گل به باد دهد ساز و برگ هستی را به هرزه هر که در این باغ یک دهن خندد

3 مرا ز یاد تو در سینه جوش فصل گل است لبم ز شوق از آنرو چمن چمن خندد

4 شکر به قیمت خاک سیاه هند بود چو شوخ من به دو لعل شکرشکن خندد

5 به قیل و قال دل اهل حال را مخراش لب خموشی این قوم بر سخن خندد

6 زبان حالت گلبن باین سخن گویاست که هر که زر بفشاند به صد دهن خندد

7 زده است شوخی حسنش بهار را جویا ز رو به گل ز بناگوش بر سمن خندد

عکس نوشته
کامنت
comment