- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کمندت به گرفتاری من نیست کسی با سگانت به وفاداری من نیست کسی
2 با همه یاری و از یاری من بیزاری در همه شهر به بی یاری من نیست کسی
3 زاریم در دل و دل در خم زلف تو نهان جز تو واقف شده بر زاری من نیست کسی
4 تا لب لعل تو کام دل خونخواران است از دل و دیده به خونخواری من نیست کسی
5 پیش رویت همه را دادن جان آسان است بی تو جان داده به دشواری من نیست کسی
6 سر ز سودای کسان دل ز غم غیر تهیست در ره تو به سبکباری من نیست کسی
7 گفتیم حال تو بر بستر غم جامی چیست قدمی نه که به بیماری من نیست کسی