- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا به غیر هوای تو، هیچ در سر نیست بجز وصال رخ تو خیال دیگر نیست
2 به نکهت شب زلفت دماغ ما تر کن که همچو بوی دو زلف تو هیچ عنبر نیست
3 شبی دراز و چو زلف سیاه و بی سر و پای مرا بتر که در این شب نگار در بر نیست
4 به بوستان وصالت شدم که گل چینم به غیر خار فراق تو هیچ در بر نیست
5 به روی همچو زرم سکه ای به سیم زدی زآب دیده همانا که بهتر از زر نیست
6 به مکتب غم عشقم نشانده ای و مرا به غیر آیت مهر رخ تو از بر نیست
7 به خواب شمع جمال تو دیده ام باری به مه ندیده ام آن روشنی و در خور نیست
8 به دولت شب وصلت جهان شبی بنواز مرا فراق تو ای دوست بیش در خور نیست