- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست بیش از این قوت سرپنجهٔ هجرانم نیست
2 کردهام عزم سفر بو که میسر گردد میکنم فکر و جز این چاره و درمانم نیست
3 روی در کعبهٔ جان کرده به سر میپویم غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست
4 سیل گو راه در او بند به خوناب سرشک غرق طوفان شده اندیشهٔ بارانم نیست
5 سر اگر میرود از دست بهل تا برود سر سودای سر بی سر و سامانم نیست
6 حسرت دیدن یاران جگرم سوخت عبید بیش از این طاقت نادیدن یارانم نیست