هیچ دلی نیست که در درد از جهان ملک خاتون غزل 332

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

هیچ دلی نیست که در درد دلارامی نیست

1 هیچ دلی نیست که در درد دلارامی نیست دل مسکین مرا در غمت آرامی نیست

2 گفتم از قید دو زلفت بجهد مرغ دلم گفت جایی نتوان یافت کزو دامی نیست

3 گرچه من سوخته ام در غم ایام فراق هیچ شب نیست که در مجلس ما خامی نیست

4 سنگ بیهوده مینداز درین صحبت تنگ زآنکه نازک تر از این خاطر ما جامی نیست

5 همچو صبح رخت ای دوست نباشد شمعی همچو زلفین پراکنده تو شامی نیست

6 نیکویی کن به جهان کز تو بماند باقی زانکه در هر دو جهان بهتر از این نامی نیست

7 جام ناکامی دوران بچش ای دل که مگر گویی از شادی ایام تو را کامی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment