پای بر جای نیست همنفسم از انوری ابیوردی غزل 213

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

پای بر جای نیست همنفسم

1 پای بر جای نیست همنفسم چه کنم اوست دستگیر و کسم

2 در پی گرد کاروان غمش از رسیلان نالهٔ جرسم

3 بر سر کوی او شبی گذرم که حمایت کند سگ و عسسم

4 محرم پستهٔ لبت نشدم تا نگفتم طفیلی و مگسم

5 گفتمش دل وصال می‌طلبد راستی من هم اندرین هوسم

6 گفت با دل بگو که حالی نیست ماحضر جز به هجر دست رسم

7 دل مرا گفت هم به از هیچت رایگان هجر یافتم نه بسم

8 گویدم انوری در این پیوند پای در پیش و پای بازپسم

9 گویم اینک از اینت می‌گویم پای بر جای نیست همنفسم

عکس نوشته
کامنت
comment