جز وصل رخت چاره درد از عمادالدین نسیمی غزل 53

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

جز وصل رخت چاره درد دل ما نیست

1 جز وصل رخت چاره درد دل ما نیست این حال که را باشد و این درد که را نیست

2 تا در نظرم نقش خیال تو درآمد در خانه چشمم به جز از نور خدا نیست

3 تا ره به شب قدر سر زلف تو بردم عهدم به جز از روی تو، ای بدر دجا نیست

4 ای کرده غمت در حرم تنگ دلم جا بیرون ز تو منزل نه و خالی ز تو جا نیست

5 گفتی که مرا با تو سر مهر و وفا هست چون باورم آید چو تو را مهر و وفا نیست

6 آن را که نشد سینه پر از مهر جمالت در چهره چو صبحش اثر صدق و صفا نیست

7 محروم شد از وصل حیات ابد آن کو دل زنده و جان داده به بویت چو صبا نیست

8 از شربت بی زخم طبیب ای دل بیمار صحت مطلب زان که در او بوی شفا نیست

9 از ناز و نعیم دو جهان بهره ندارد آن دل که سزاوار به تشریف بلا نیست

10 عشق رخ دلدار مرا بی سر و پا کرد چون گردش افلاک از آنرو سر و پا نیست

11 منکر ز خطا فکر غلط می کند اما در دیده حق بین غلط و سهو و خطا نیست

12 تا کام نسیمی تو شدی از همه عالم از کام دل و روشنی دیده جدا نیست

عکس نوشته
کامنت
comment