به غیر سوز و گدازیم از جهان ملک خاتون غزل 848

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

به غیر سوز و گدازیم چاره نیست چو شمع

1 به غیر سوز و گدازیم چاره نیست چو شمع نزار و زارم و گریان ز غم میانه جمع

2 فراغتی ز من و حال زار من داری مگر نمی رسدت حال زار بنده به سمع

3 اگرچه کرد غم هجر دوست قلع مرا نمی کند غم عشقش دل من از جان قمع

4 منم مدام به بالین دوست تا دم صبح ز درد هجر عزیزان نزار و زار چو شمع

5 تو چرخ سفله ببین کاو چگونه قلاّشست که فرق می نکند نقره را کنون از قلع

عکس نوشته
کامنت
comment