در دل از شوق تو شوریست که از قاسم انوار غزل 536

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

در دل از شوق تو شوریست که نتوان گفتن

1 در دل از شوق تو شوریست که نتوان گفتن با خیال تو حضوریست که نتوان گفتن

2 با وجود سر کویت هوس حور و قصور هر کراهست قصوریست که نتوان گفتن

3 گرچه از عالم و از خود خبرم نیست، ولی در دل از دوست شعوریست که نتوان گفتن

4 پیش ما قصه اغیار مگویید، که یار در ره عشق غیوریست که نتوان گفتن

5 عشق عارست درین دور و تسلسل ناموس آه ازین قصه، که زوریست که نتوان گفتن

6 شادم از دولت وصل تو ولیکن چه کنم؟ در دل از هجر نفوریست که نتوان گفتن

7 می رسد تیر ملامت ز چپ و راست ولی قاسم خسته صبوریست که نتوان گفتن

عکس نوشته
کامنت
comment