سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

هست پیغامی مرا کو قاصدی از سلمان ساوجی غزل 248

غزل 248 ام از 897 غزلیات

هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس

1 هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس سست می‌جنبد صبا ای صبح کار توست و بس

2 پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟

3 ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت آفتاب از نور شمع آن شبستان مقتبس

4 با مه من گو فلان گفت: از غمت بر آسمان می‌رسد فریاد من ای مه به فریادم برس!

5 من چو چشم ناتوانت خفته‌ام بیمار و نیست جز خیال ابروانت بر سر من هیچکس

6 بارها از شوق رویت جان من می‌رفت باز از قفا سودای مویت می‌کشیدش باز پس

7 در دو عالم یک هوس داریم و آن دیدار توست می‌رود جان و نخواهد رفتن از جان این هوس

8 می‌فرستم هدهدی هر دم به پیشت وز حسد می‌زند طوطی جانم خویشتن را بر قفس

9 باز دست آموزم و سررشته‌ام در دست توست خواه چون بازم بخوان خواهی برانم چو مگس

10 نیست سلمان کم ز خاری و خسی دامن مکش ای گل خندان و ای آب حیات از خار و خس

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس

شاعر شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس چه کسی است ؟

شاعر شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس سلمان ساوجی می باشد.

شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس چیست ؟

قالب شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس غزل است

مضمون اصلی شعر هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر