- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سخنی می رود، ای دوست، مسلم سخنی که ز دستم ندهی، زافکه نیابی چو منی
2 قصه روی تو داریم، بهر جای که هست سخن از روی تو گوییم بوجه حسنی
3 گر مرا در چمن وصل تو باری باشد خرم آراسته باغی و مبارک وطنی!
4 دردمندان جهان خسته و نالان گشتند چونکه از درد تو گفتیم بهر انجمنی
5 جمله دریای جهان گشتم و دیدم صد بار همچو در ثمین نیست ببحر عدنی
6 زاهد و واعظ این شهر بحقبق ماندند پیش بلبل چه بود قصه زاغ و زغنی؟
7 عاقبت از رخ او زنده جاویدان شد هر کرا تازه گلی هست بطرف چمنی
8 دل ما خسته و حیران شده کان یار کجاست؟ تا بدریم بر یوسف خود پیرهنی
9 قاسم از هجر تو سر گشته جاویدان شد می زند بر سر و بر سینه که : ای وا بمنی!