وقت نیامد که از حکیم نزاری قهستانی غزل 1386

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

وقت نیامد که روی باز نمایی

1 وقت نیامد که روی باز نمایی پرده نبندی و خیمه بازگشایی

2 یوسفِ در پرده ای و منتظرانت بر سر راه اند تا تو کی به درآیی

3 عیب نکن گر نیازمند ندارد طاقتِ دردِ فراق و داغ جدایی

4 غایب و حاضر چه گویمت که ز پرده گر به در آیی وگرنه آفتِ مایی

5 باز نیاید به خویشتن به قیامت هر که تو او را زخویشتن بربایی

6 گردنِ صیدی که در کمندِ تو آید چشم ندارد به هیچ روی رهایی

7 دفع ندانند کرد و چاره اطبّا دردِ اَحبّات را که هم تو دوایی

8 ذوقِ محبّت نیازمندِ تو داند عشق نداند که چیست مردِ هوایی

9 تا تو به درویش لقمه ای بفرستی دست برآورده ایم و سر به گدایی

10 ای شده شهری نزاریا ز تو پرشور تا به کی آخر چه فتنه ای چه بلایی

11 مست شدی تا به روزِ حشر از این مِی باز نیایی به خود هنوز کجایی

عکس نوشته
کامنت
comment