-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سیری نبود از لب شیرین تو کس را کس سیر ندید از شکر ناب مگس را
2 نالان بر سر کوی تو آییم که ذوقی است در قافله کعبه روان بانگ جرس را
3 با صبح بگویید که بیوقت مزن دم امشب شب وصل است نگه دار نفس را
4 زلف تو که شبرو شده زو زاهد و عابد از خرقه پشمینه غنی ساخت عسس را
5 خواهم که نهم آینه ای پیش رقیبان در چشم خسان تا فکنم این همه خس را
6 نگذاشت که خال رخ او بنگرد این چشم این خوان خلیل است چه تنگیست عدس را
7 چون دید کمال آن سر کو ترک وطن کرد بلبل چو چمن دید رها کرد قفس را