ناله ای از من به کام دل نشد از سلیم تهرانی غزل 901

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

ناله ای از من به کام دل نشد انگیخته

1 ناله ای از من به کام دل نشد انگیخته سرمه پنداری به خاک من چو زاغ آمیخته

2 از نصیحت آن که آموزد ترا سنگین دلی بیضه ی فولاد را با موم سازد ریخته

3 در محبت مطلب از آن جو که کام کس نداد گنج پیدا می شود اینجا ز خاک بیخته

4 گر محیط عشق در جوش آید، از هر قطره ای می شود چون آسمان چندین حباب انگیخته

5 عمرها شد تا سلیم از هم جدا افتاده ایم دوستان چون دانه های سبحه ای بگسیخته

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر