- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرار طفل ما نگرفته جز در دامن صحرا قرار
2 دشمن هر کس به قدر خواهش او می شود از نخستین خلق را اینست با دنیا قرار
3 اضطراب عشق ماند جوهر شمشیر را بیقراری بسکه بگرفته ست در دلها قرار
4 مست من از بسکه بیرون گرد و شوخ افتاده است گر شرر گردد نگیرد در دل خارا قرار
5 کم نشد نام خدا از شوخی او ذره ای یک قلم با آنکه چشمش برده از دلها قرار
6 شوخی آهم شکوه حسن را درهم شکست می برد جویا نسیمی از دل دریا قرار