-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمری دهان تنگ توام در خیال بود جان رمیده را همه فکر محال بود
2 رفت آنکه در مسائل عشق و رموز شوق ز ابرو و غمزه با تو جواب و سؤال بود
3 گفتم: رسد میان توام باز در کنار گفتا: برو که آنچه تو دیدی خیال بود
4 شرم آیدم که سجده برد پیش پای کس آن سر که سالها برهت پایمال بود
5 آشفته رفت گفته شاهی در این غزل آری، بفکر زلف تو شوریده حال بود