-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دری بود نصیحت جانا بگوش کن بشنو نوای نای و می ناب نوش کن
2 این پنبه دردهان صراحی است تا بچند خیز و برون تو پنبه غفلت زگوش کن
3 هشیار را بمنزل دلدار راه نیست از جام عشق باده کش و ترک هوش کن
4 مینوشد ار نگار و بخونت کند نگار جان دستمزد گوش حقیقت نیوش کن
5 دوشم سروش غیب زکعبه بدیر خواند بگشای چشم و گوش ببانگ سروش کن
6 خود را ببحر میزن و برگیر آب از آن چون ابر نوبهار ببستان خروش کن
7 از خم برآر باد صاف و بجام کن وآنگه صفا طلب زمن درد نوش کن
8 خوردی فریب سیم و زر غیر را بتا ورنه که گفت ترک من ژنده پوش کن
9 آشفته بسته اند بقتلت کمر جهان خواهی اگر مدد طلب از میفروش کن
10 نام علی بیار مبر نام دیگران از ذکر غیر حق تو زبان را خموش کن