- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میان عافیت و روزگار ما جنگ است مدار شیشه ی ما همچو آب بر سنگ است
2 ز رازداری ما جمع دار خاطر را ز گوش تا به لب ما هزار فرسنگ است
3 غبار، آینه ام را حصار عافیت است غلاف خنجر ما همچو سوسن از زنگ است
4 به غمزه کرده چنین جای در دلم، چه عجب اگر چو تیغ، صلاحش همیشه در جنگ است
5 به بوستان محبت سلیم مرغ دلم ز شوق طره ی او طایر شباهنگ است