- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جز غم عشقت نگارا در جهانم هیچ نیست خاک پایت را نثاری غیر جانم هیچ نیست
2 من سری دارم فدای راه تو کردم از آن کز تو ای جان آشکارا و نهانم هیچ نیست
3 در سرابستان عشقت همچو بلبل هر زمان غیر مدح روی چون گل بر زبانم هیچ نیست
4 بوی وصلت در دماغ جان نمی آید از آن بر سر کوی تو شبها جز فغانم هیچ نیست
5 یک زمان بخرام و بنشین در سراب چشم من در خیالم بین که جز سرو روانم هیچ نیست
6 ای عزیز من نمی گویی که سالی یا مهی التماس از وصل تو جز یک زمانم هیچ نیست
7 بوسه ای کردم تمنّا از لب چون نوش او گفت دندان طمع بر کن دهانم هیچ نیست
8 گفتمش رحمی بکن بهر خدا بر جان من زآنکه جز لطف تو جانا در جهانم هیچ نیست
9 گفت صبری پیش گیر و بیش از این زاری مکن گفتمش زین بیشتر صبر و توانم هیچ نیست